هیچ
کس چون یک جزیره تنها و منزوی نیست. هر انسان جزئی از یک قاره است، بخشی
از پیکره اصلی؛ اگر دریا کلوخی را بشوید و ببرد؛ از خاک اروپا کاسته می
شود؛ پنداری که از یک دماغه مرتفع و یا ملک اربابی دوستان تو چیزی کم شده
است. مرگ هر انسان از وجود من می کاهد. زیرا در طرح طبیعت هرچیزی با
چیزهای دیگر همبسته و متصل است. پس هیچگاه گوش به زنگ نباش که زنگ ها برای
چه کسی به صدا در می آید؛ این زنگ برای تو به صدا درمی آید.
عفو
و گذشت زورکی نیست؛ عفو همانند قطره های لطیف باران بهشت می بارد. گذشت
خیر و برکتی است دوجانبه که هم اعطاکننده و هم دریافت کننده را بهره مند
می کند. گذشت نیرومندترین مولد نیروی جهان است. شاه تاجداری است که از تاج
و تختش برتر است. تازیانه شاهانه که نشانه قدرت زودگذر اوست به شکوه و
هیبت شاهی مرتبط است و در آن ترس و وحشت از پاشاهان قرار دارد. در حالی که
عفو و گذشت از این چرخش تازیانه برتر است. گذشت در قلب شاهان بر تخت می
نشیند و به خدا مرتبط می شود. هنگامی که گذشت را چاشنی عدل و انصاف کنید،
قدرت دنیوی و زمینی هم نیروی الهی را آشکار می کند.