لیلای مجنون
سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۳۹ ب.ظ
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق.آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از هر جام دستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای ؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟
خسته ام زین عشق دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم !!
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودمو نشناختی . .
۹۲/۱۱/۰۸